آجرک الله یا صاحب الزمان (عج)...
ماه خانه نشین شد...
ستاره ها یکی پس از دیگری خاموش گشت...
و تاریکی همه جا را گرفت....
این الشموس الطالعه...
این الاقمارالمنیره...
این الانجم الزاهره....
اللهم عجل لولیک الفرج...
رحمهً للعالمین صلی الله علیه و آله و سلم به سوی عرش پر کشید...
همان مهربان بی آلایش...
همان دلسوز...که نزدیک بود جانش را بدهد برای هدایت....
همان همبازی بچه ها...
همان که جانش علی (ع) بود...
همان که جگرگوشه اش فاطمه (س) بود...
همانی که مظهر پاکی اش گل خوشبوی محمدیست...
همان که دختر را ریحانه میدانست...
پر کشید و رفت...
اللهم نشکوا الیک فقد نبینا....
و فاطمه (س) دیگر لبخند نزد...
بلور اشک بود که از چشمه ی جوشان چشمهایش میجوشید...
در این خاندان مظلومیت انگار به ارث میرسد...
آقاجانم...یا رسول الله..
این همه جان عزیزتان را برای هدایت این قوم به زحمت انداختید...
چه شد آقاجانم؟؟؟
کفران نعمت....شکستن نمکدان...
حتی صبر نکردند از میانشان بروید...
هنوز نرفته بودید...هنوز چشمان حسنین (ع) نگران شما بود...که شما را ....خاک بر دهانم...هذیان گو خواندند...
وصال نزدیک است...یاس (س) به زودی بین در و دیوار پرپر میشود....
و علی (ع) میماند و ۲۵ سال استخوان در گلو و خار در چشم...
اللهم عجل لولیک الفرج...
سلام، مزار بی چراغ، تربت بی زایر، بهشت گمشده!
سلام، آتشفشان صبر، چشمان معصوم، بازوان مظلوم، زبان ستمدیده!
سلام، سینه شعله ور، جگر سوخته، پیکر تیرباران شده!
سلام، امام غریب من!
اجرتون با خدا بسیار زیبا.....