آجرک الله یا بقیه الله...
از امشب...
اشک میشود...
مشق شبمان...
میان گریه های با معرفتتان...
التماس دعا...
از امشب...
اشک میشود...
مشق شبمان...
میان گریه های با معرفتتان...
التماس دعا...
و ناگهان چقدر زود،دیر میشود
انگار همین دوروز پیش بود که گفتیم
سلام من به محرم،به غصه و غم مهدی...
حیف...
خیلی زود تموم شد...
خدایا...
ما را به محرم سال بعد برسون...
که یه حسینیه توشه...
شبه ولی همه جا با نور سبز روشنه...
ناخودآگاه کشیده میشی طرف حسینیه...
میخوای بری عزاداری آقا امام حسین...
وقتی جلوی در هیئت میرسی...متوجه میشی که هیچکس داخل نیست
ولی خوب که نگاه میکنی...یه جفت کفش جلوی در هیئت میبینی
اگه بدونی اون کفشا متعلق به امام زمانه چیکار میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کوچه ها سیاه پوش ....
چشمها گریان...
و دلها خون....
و من...
در میان این کربلا...
به دنبال شما میگردم...
دارند روضه ی عباس(ع) میخوانند...
یقین دارم که هستید و حضور دارید
..............
+دلگرم نوشت: هرسال موقع مراسم حج واجب و روز عرفه خیلی به حال کسایی که تو مکه و صحرای عرفات هستن،غبطه میخورم
خواستم یه دلگرمی به خودم و شما بدم
آقامون تو مجالس عزاداری حضور دارن
حواسمونو جمع کنیم
مبادا غافل باشیم...
چشم های به خون نشسته ی مولا را بیشتر خون نکنیم...
بیائید بیشتر حواسمان را به اعمالمان جمع کنیم...
یا علی...