آجرک الله یا صاحب الزمان...
همهمه ای توی گوشم پیچیده...
گوئــــــــــیا..."زیــــــــنب سلام الله علیها " از میانمان رفته...
برهمگان تسلیت...
غم فراق عمه جان زینب...
همهمه ای توی گوشم پیچیده...
گوئــــــــــیا..."زیــــــــنب سلام الله علیها " از میانمان رفته...
برهمگان تسلیت...
غم فراق عمه جان زینب...
زینب...
زینِ اَب...
زینت پدر...
آری بانوی من...
زینت پدر بودی...که جز زیبایی ندیدی...
زینت پدر بودی و "صبر" را از پدر آموختی...
همان پدری که 25 سال خار در چشم و استخوان در گلو داشت...
و تو زینب "صبور" هستی...
سوریه....
جایی که وقتی بچه بودم...توصیف عروسک هایش را شنیدم و عاشقش شدم...
و حالا که دیگر بزرگ شده ام...همچنان آرزومند...اما نه به خاطر عروسک ها...
به خاطر پرچمی که نام علمدار دارد و محافظ حریم حرم است....
افسوس...
خدایا برسان مهدی فاطمه (س) را...
یک نفر....اما جایش کنار عمه خالیست...
رقیه جان نیست...
به گمانم در بهشت...
در آغوش پدر باشد...
گوشواره هایش به گوشش هستند...
کف پاهای کوچکش دیگر تاول ندارد...
همه چیز آنجا خوب است...
ولی اینجا...دلی داغدار است....
نگاه نگران برادر هم...از بهشت...مراقب خواهر...
امان از دل زینب...