۰۲ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۴۷
"خوش"حالی...
صعبان...
جاروزن خانه ی پیامبرصلی الله علیه و آله بود...
به شدت به ایشان علاقه داشت...
پیامبر چند روزی به سفر رفتند...
وقتی برگشتند...
صعبان را صدا زده و فرمودند:
صعبان!چرا لاغر شده ای؟؟؟
در جواب عرض کرد:از غم دوری شما آقاجان...
آقاجان...
امام زمانم...
ببخش که روزها و هفته های خالی از تو میرود...
و من دماغم چاق است...
کیفم کوک است...
اشتهایم باز است...
خدایا دلتنگیمان را مدام کن...
پ.ن:قسمت اول متن رو چند روز پیش از یه سخنرانی از شیخ احمد کافی نوشتم...
املای کلمه ی "صعبان" رو نمیدونستم...هرچه هم گشتم پیدا نکردم...
اگر کسی میدونه بگه تا اصلاح کنم...
۹۲/۱۱/۰۲