غزل...
من که غزل سرودن بلد نیستم
ولــــی
وصفِ دو چشمانِ شما میشود "غــــزل"
آقاتر از همه یا صاحب الزمان عج
من که غزل سرودن بلد نیستم
ولــــی
وصفِ دو چشمانِ شما میشود "غــــزل"
آقاتر از همه یا صاحب الزمان عج
دیشب آخرین شب روضه...
و امروز آخرین روزش بود...
وداع سختی داشتم با عزاداری ها...(این قسمتش را با هق هق بخوانید)
خدایا ما رو به محرم،صفر سال بعد برسون...
تموم زندگیم مال حسینه...
همه دار و ندارم از حسینه...
بدونید ای جماعت روز محشر...
دو چشمونم به دنبال حسینه...
یاد محرم به خیر...
محرم رفت،اما من همانم...
تو اربابی و من غرق گناهم...
دعایی کن برایم سرور من...
رِسَم سال دگر هیئت،محرم...
بلند بگو آمین...
سخت است
پر و بالِ بسته دویدن چه سخت است
سخت است
به موی سپید و دل نا امید و به اشک مَدید
تو را غرق خون،بی سر و دست دیدن چه سخت است
سخت است
بگفتم که زیبا تر از تو ندیدم،برادر
گلوی پر از خون و زیبا ندیدن چه سخت است،سخت است
کوچکترین منتظر
+صلی الله علیک یا مظلوم،یا اباعبدالله،روحی فداک....
+حضرت زینب کبری(س):ما رایت الا جمیلا...