.‌‌..ببخش آقــــــــا

این وبلاگ بدون تایید امام زمان (عج) هیچ گونه اعتباری ندارد...

.‌‌..ببخش آقــــــــا

این وبلاگ بدون تایید امام زمان (عج) هیچ گونه اعتباری ندارد...

آخرین مطالب

۵۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام زمان عج» ثبت شده است

۱۷ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۵۱

گل...

بیکار که میشوم...

روی کاغذ...گل میکشم...

نمیدانم...

شاید...یاد روز آمدنتان می افتم...

 

 

پ.ن:

مدعی گوید که با یک گل نمیگردد بهار

ما گلی داریم که دنیا را گلستان میکند...

 

کوچکترین منتظر
۱۴ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۱۴

ایران جائیست...

گاهی که دلم میگیرد...

پنجره اش را باز میکنم سمت جمکران...

نه در واقعیت...

خیال میکنم....

دیگر استاد شده ام در این خیال کردن ها...

..........................................................................

ایران جائیست که جمکران دارد...

دوستت دارم ایران....

دهه ی فجر مبارک...

خدا کند به همین زودی ها...دهه ی ظهور را جشن بگیریم...

آخ که چه جشنی میشود...

 

 

 

 

کوچکترین منتظر
۰۳ بهمن ۹۲ ، ۰۸:۰۳

ارزش حجاب نزد امام زمان(عج)...

مرحوم آیت‌الله سید علی مجتهد سیستانی پدربزرگ آیت‌الله العظمی حاج سید علی سیستانی – دامت برکاته – در مشهد مقدس برای آنکه به حضورامام زمان (عج) شرفیاب شود، ختم زیارت عاشورا را چهل جمعه هر هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می‌کند

ایشان می‌فرمود: در یکی از جمعه‌های آخر، ناگهان شعاع نوری  از خانه‌ای نزدیک به آن مسجدی که من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم، می‌تابید.

حال عجیبی به من دست داد و از جای بر خواسته و به دنبال آن نور به در آن خانه  رفتم، خانه کوچک و فقیرانه‌ای بود که از درون آن نور عجیبی می‌تابید. در زدم، وقتی در را باز کردند مشاهده کردم که حضرت ولی‌عصر، امام زمان (عج) در یکی از اتاق‌های آن خانه  تشریف دارند و در آن اتاق جنازه‌ای را مشاهده کردم که پارچه‌ای سفید روی آن کشیده بودند.

وقتی که من وارد شدم و اشک‌ریزان سلام کردم، حضرت به من فرمودند: چرا این‌گونه به دنبال من می گردی و این رنج‌ها را متحمل می‌شوی؟ مثل این باشید (اشاره به آن جنازه کردند) تا من به دنبال شما بیایم! بعد فرمودند:

این بانویی است که در دوره بی‌حجابی، هفت سال از خانه بیرون نیامد؛ تا مبادا نامحرم او را ببیند!

منبع:سایت ظهور 313

کوچکترین منتظر
۰۲ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۴۷

"خوش"حالی...

صعبان...

جاروزن خانه ی پیامبرصلی الله علیه و آله  بود...

به شدت به ایشان علاقه داشت...

پیامبر چند روزی به سفر رفتند...

وقتی برگشتند...

صعبان را صدا زده و فرمودند:

صعبان!چرا لاغر شده ای؟؟؟

در جواب عرض کرد:از غم دوری شما آقاجان...


آقاجان...

امام زمانم...

ببخش که روزها و هفته های خالی از تو میرود...

و من دماغم چاق است...

کیفم کوک است...

اشتهایم باز است...

خدایا دلتنگیمان را مدام کن...


پ.ن:قسمت اول متن رو چند روز پیش از یه سخنرانی از شیخ احمد کافی نوشتم...

املای کلمه ی "صعبان" رو نمیدونستم...هرچه هم گشتم پیدا نکردم...

اگر کسی میدونه بگه تا اصلاح کنم...

 

 

کوچکترین منتظر
۰۱ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۱۵

چشم دل...

آقاجان...

پای چشم دلم گود افتاده...

پس کی میایی؟؟؟

کوچکترین منتظر
۰۱ بهمن ۹۲ ، ۰۷:۴۰

سید بحرالعلوم...

همین بس که...

امام زمان ایشان را به آغوش کشیدند...

و به سینه ی خود چسباندند...

کوچکترین منتظر
۲۵ دی ۹۲ ، ۱۵:۴۸

فراموشی...

دلم میخواهد فراموشی بگیرم...

همه را از یاد ببرم...

همه چیز و همه کس را...

فقط شما را یادم باشد

و هرکس بالای سرم آمد...بگویم...

من یوسف زهرا(س) را میخواهم...

 

 

کوچکترین منتظر
۲۰ دی ۹۲ ، ۱۷:۴۵

عید باقی...

سلام آقا...

آقای خوبی ها..

آقای پاکی ها...

آقای من...

شرمنده ام مثل همیشه...

دیگر تکراری شده ام...

میدانم دلگیرت میکند جاری شدن نامت بر زبان همچون منی...

ولی چه کنم...

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم...

میشود رحمی؟؟؟

میشود معجزه فرمایی...آدمم کنی؟؟؟

انسانم آرزوست...

نمیدانم تبریک بگویم این شب عزیز را...

یا غصه هایتان را اشک بریزم...

آقای من...

این دل من...میشود درمانش کنی؟؟؟

یادتان می آید شب نیمه شعبان...عیدی دادید؟؟؟

میشود امشب هم لطفی ؟؟؟

ای کاش...


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

یک سال دیگر هم گذشت از غیبت تو...

آقا می آیی یا بمیرم از غم تو...

یعنی شود سال دگر این عید پرنور...

من باشم و منعم شوم در محضر تو...

کوچک شما کوچکترین منتظر

 

کوچکترین منتظر
۰۶ دی ۹۲ ، ۱۷:۴۴

تا چه وقت؟؟؟

یعقوب (ع) چشمانش سفید شد...

و بوی پیراهن یوسف (ع) در مشامش پیچید...

به گمانم چشمانم دارد سفید میشود....

دلم هوای بوی نرگس دارد....حسی می گوید...به همین زودی عطر نرگس همه جا را پر میکند...

 

مَتی نُغادیکَ وَ نُراوِحُکَ فَنُقِرُّ عَینا....(فرازی از دعای ندبه)

تا چه وقت صبح و عصر را در فراقت به سر آوریم تا چشم ما به جمالت روشن شود؟

کوچکترین منتظر
۰۲ دی ۹۲ ، ۱۴:۱۹

عزیز دل...

عزیز دل...

چقدر از میان این کوچه ها...

تنها و سر به زیر...

غریب و بی کس...

گذر کردی؟؟؟

خاک دنیا بر سر من...

که این گونه غریبی...

 

کوچکترین منتظر