.‌‌..ببخش آقــــــــا

این وبلاگ بدون تایید امام زمان (عج) هیچ گونه اعتباری ندارد...

.‌‌..ببخش آقــــــــا

این وبلاگ بدون تایید امام زمان (عج) هیچ گونه اعتباری ندارد...

آخرین مطالب
۲۹ آبان ۹۲ ، ۱۳:۳۹

کودکی ها...

دلم میخواهد،کودکی شوم

نامتان را با یک گچ سفید روی تخته سیاه بنویسم

بنشینم روبرویش و یک دل سیر گریه کنم

آقاجان کجایی؟؟؟

کوچکترین منتظر
۲۸ آبان ۹۲ ، ۱۶:۰۳

شب هفت...

امشب شب هفت شهدای کربلاست...

تروخدا بیاین تو این شب بیشتر هوای امام زمانمونو داشته باشیم...

یا علی...

کوچکترین منتظر
خداحافظی با برادر چه سخت است

سخت است

پر و بالِ بسته دویدن چه سخت است

سخت است

به موی سپید و دل نا امید و به اشک مَدید

تو را غرق خون،بی سر و دست دیدن چه سخت است

سخت است

بگفتم که زیبا تر از تو ندیدم،برادر

گلوی پر از خون و زیبا ندیدن چه سخت است،سخت است

کوچکترین منتظر

 

+صلی الله علیک یا مظلوم،یا اباعبدالله،روحی فداک....

+حضرت زینب کبری(س):ما رایت الا جمیلا...

کوچکترین منتظر
۲۶ آبان ۹۲ ، ۱۸:۱۲

یه جفت کفش...

یه خیابون خلوت رو فرض کنید...

که یه حسینیه توشه...

شبه ولی همه جا با نور سبز روشنه...

ناخودآگاه کشیده میشی طرف حسینیه...

میخوای بری عزاداری آقا امام حسین...

 وقتی جلوی در هیئت میرسی...متوجه میشی که هیچکس داخل نیست

ولی خوب که نگاه میکنی...یه جفت کفش جلوی در هیئت میبینی

اگه بدونی اون کفشا متعلق به امام زمانه چیکار میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

کوچکترین منتظر
۲۰ آبان ۹۲ ، ۱۷:۱۴

غریب مادر،حسین...

یاد آور مادر پهلو شکسته شد

وقتی که پهلوی تو بشکست

یا حسین....

کوچکترین منتظر

کوچکترین منتظر
۱۹ آبان ۹۲ ، ۱۶:۵۷

زنگار...

دلم زنگار گرفته...

آقاجان....

برام دعا کنید،محرم رو از دست ندم

برام دعا کنید...

کوچکترین منتظر
۱۹ آبان ۹۲ ، ۱۶:۲۳

روضه خوانی2....

لازم نیست حتما روضه گوش بدهی

کافیست چندبار از زبان رقیه (س) بگویی

بابای خوبم...بابای خوبم

کافیست از زبان سکینه(س) چندبار بگویی

عموجان برگرد،دیگر آب نمیخواهم

از زبان لیلا ...

از زبان رباب....

از زبان حضرت زینب هم

همه را صدا بزنی...

اگر گریه هلاکت نکرد،بر من خرده بگیر....

کوچکترین منتظر
۱۸ آبان ۹۲ ، ۰۷:۴۹

مهلت...

مریض حال بودم

چشمانم به بی خوابی عادت کرده بود

نمیدانم چه چیز اندوهگینم کرده بود

چشمانم را بستم

به خواب رفتم

و وارد رویاهایم شدم

به محض اینکه خوابم برد

احساس کردم رنگ از رخسارم پرید

مژگانم را بر هم زدم

گویی پدرم را دیدم

گفت: دختر کوچکم گریه نکن

کمی به من مهلت بده

دستش را روی سرم کشید و مرا به سینه ی پاکش چسباند

و در همان حال گفت:دخترم این حال تو مرا خرد میکند

اشکهایت مرا میسوزاند

هر مسافری روزی برمیگردد،‌ صبرت بی پاسخ نخواهد ماند

پس چه شد؟

مگر میشود خواب برعکس تعبیر شود؟

فقط بچه های یتیم و زنها برگشته اند

پس چرا پدرم گفت:دخترم به من کمی مهلت بده؟

به یاد آب می افتم، فقط بچه های یتیم و زنها برگشته اند

با یک خبر و آن اینکه، پدرم در کربلا قطعه قطعه شده

همه به من تسلیت میگویند

مگر میشود خواب برعکس تعبیر شود؟

و رقیه ی سه ساله سر پدر را دید و جان داد...........

 +این ترجمه ی یه نوحه ی عربیه که پارسال محرم از شبکه ی ۳ پخش شد...

کوچکترین منتظر
۱۶ آبان ۹۲ ، ۰۷:۰۳

روضه خوانی...

می برید...

از قفا میبرید...

با خنجر کند میبرید...

گلوی حسین(ع) را میگویم...

میدانی از قفا بریدن با خنجر کند یعنی چه؟؟؟

یعنی تا آخرین لحظه ی زنده بودنت بریده شدن گلویت را حس میکنی

ضربه های مکرر خنجر روی گلویت را حس میکنی

تا آخرین لحظه ی حیات

.........................

حالا فکر میکنی،در میان هجوم درد و فوران خون

چه چیزی بر لبهای ترک خوره ی حسین(ع)،جاری بود؟؟؟

"الهی رضاَ برضائک"

کوچکترین منتظر
۱۵ آبان ۹۲ ، ۱۵:۳۷

درد دل امام زمان...

سلام.عزاداریهاتون قبول حق

یه شعر تو وبلاگ منتظران ظهور هست که خیلی قشنگه

حتما برید بخونید

اینم لینکش...

درد دل امام زمان(عج) با امام حسین(ع)

کوچکترین منتظر