.‌‌..ببخش آقــــــــا

این وبلاگ بدون تایید امام زمان (عج) هیچ گونه اعتباری ندارد...

.‌‌..ببخش آقــــــــا

این وبلاگ بدون تایید امام زمان (عج) هیچ گونه اعتباری ندارد...

آخرین مطالب
۱۵ مهر ۹۲ ، ۱۴:۴۱

تبریک یا صاحب الزمان...

لباس یاس بر تن کرد زهرا

کنار دست او بنشست مولا

محمد(ص) خطبه خواند زهرا بلی گفت

غلط گفتم بلی نه،یا علی گفت

قربون عروس و دوماد امروز برم

خدا دشمنانشونو لعنت کنه...

کوچکترین منتظر
۱۴ مهر ۹۲ ، ۱۴:۲۹

وقتی...

وقتی دوست دارم زیباتر باشم،اما بیشتر رویم را میگیرم

وقتی کسی اذیتم کرده و من چیز پنهانی از او میدانم،اما به هیچ کس هیچ چیز نمیگویم

وقتی در مخمصه ای افتاده ام و دروغ چاره ی کارم هست،اما راستش را میگویم و دردسرش را به جان میخرم

وقتی دلم میخواهد کار بد کسی را تلافی کنم،اما میبخشمش

وقتی در بدترین شرایط سعی میکنم نیمه ی پر لیوان را دور نریزم  و خدا را شکر میکنم

وقتی از حق ،هرکجا که هست سعی میکنم دفاع کنم

و خیلی وقتهای دیگر....

تنها،به یک چیز فکر میکنم

خدایم مرا نگاه میکند...

آقایم مرا میبیند....

و شاید لبخندی بزند

و چقدر دلم پر میکشد برای یک لبخندش....

کوچکترین منتظر
۱۴ مهر ۹۲ ، ۱۴:۱۲

فرشته ی خدا...

گاهی به یادش می افتم

دوست دارم دوستش داشته باشم

و دارم...

آخر، فرشته ایست برای خودش

گاهی بعد از نماز سلامش میدهم

و گاهی...

گاهی میخواهم روزی که به دیدارم آمد مهربان باشد با من...

عزرائیل را میگویم...

فرشته ی خدا....

کوچکترین منتظر
۱۳ مهر ۹۲ ، ۱۳:۱۴

یا جواد الائمه ادرکنی...

امام محمد تقی(ع) فرموده اند:

تو را به پنج چیز سفارش می کنم :

اگر مورد ستم واقع شدی ستم مکن

اگر به تو خیانت کردند خیانت مکن

اگر تکذیبت کردند خشمگین مشو

 

اگر مدحت کنند شاد مشو 

 

و اگر نکوهشت کنند، بیتابی مکن.

بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (167)

 

 

شهادت امام جواد(ع) تسلیت باد....

چهل حدیث از امام جواد(ع)

کوچکترین منتظر
۱۳ مهر ۹۲ ، ۱۲:۴۱

یا لیتنی کنت ترابا...

تصور میکنم

روزی را که تکیه میزنید به کعبه

و ندا سر میدهید

"الا یا اهل العالم،انا المهدی"

میخواهم از خودم بپرسم

در آن لحظه اگر زنده باشم و آنجا

چه میکنم؟؟؟؟؟؟

چه میگویم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

با خودم فکر میکنم

شاید بگویم:

"یا لیتنی کنت ترابا"

از سر خجالت....

 

+ پی نوشت: روی تو گل انداخت ز شرم گنه ما / ما از گل روی تو خجالت نکشیدیم

کوچکترین منتظر
۱۳ مهر ۹۲ ، ۱۲:۳۱

یه خودمونی با آقا...

دلم بارون میخواد

با یه پنجره

که بشینم پشتش

به شیشه ی خیسش نگاه کنم

بغض کنم و با شما حرف بزنم

گوله گوله اشکام بریزه رو صورتم و با شما حرف بزنم

کاش بارون بیاد...

کوچکترین منتظر
۰۸ مهر ۹۲ ، ۱۵:۴۹

زهی خیال باطل....

امروز خیال خوشی بافتم

اما دیری نپایید این خیال خوش

کسی نهیبم زد

نمیدانم که بود؟؟؟

هرچه بود از درونم بود....

حالا خیال خوشم چه بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

راستش دلم یکهو هوای سر بند "یا زهرا "کرد

از آن قرمزهایش

.....

و بعد خیال خوشم شروع شد...

روز ظهور آقا را بافتم

سبز...........

از آن سربندهای "یا زهرا" به پیشانیم بسته بودم

قرمز....

خیال در رکاب بودن با آقا را بافتم.......

اما....

چیزی از درونم نهیب زد

که...هی!!!!!!!!! کجا رفتی؟؟؟؟

فکر میکنی که هستی؟؟؟؟

چقدر قبل از ظهور به فکر آقا بوده ای که همچین خیالی بافتی برای خودت؟؟؟؟؟؟؟؟

و من....

دیدم راست میگوید...

هرچه رشته بودم،پنبه شد

و اشک گوشه ی چشمم نشست....

آهی کشیدم و قول دادم دیگر از این خیال ها نکنم....

 

پی نوشت: فاسئل الله الذی اکرم مقامک و اکرمنی بک ان یرزقنی طلب ثارک مع امام منصور من اهل بیت محمد صلی الله علیه و آله....(زیارت عاشورا)

همه بگید الهی آمین...

 

کوچکترین منتظر
۰۸ مهر ۹۲ ، ۱۵:۳۶

آغوش خدا...

کسی پرسید:

گرمت نمیشود وقتی چادر سرت میکنی؟

لبخندی زدم و گفتم:

آغوش خدا گرم است دیگر...

 

پی نوشت:چادر که سرم میکنم ،انگار در آغوش خدا جا میگیرم....

کوچکترین منتظر
۰۵ مهر ۹۲ ، ۰۷:۱۰

چشم خدا...

از خدا خواستم نگاهی بیاندازد

دوستی پرسید:چه میگویی؟

مگر خدا چشم دارد؟

یادم افتاد شما،"عین الله الناظره" هستید

گفتم:

آری!

نگاه خدا از چشمان مهدی(عج) میگذرد....

کوچکترین منتظر
۰۵ مهر ۹۲ ، ۰۷:۰۵

ای کاش...

پلک چشمم میپرد

ای کاش این بار

شما مهمانمان باشید

آقاجان...

کوچکترین منتظر