.‌‌..ببخش آقــــــــا

این وبلاگ بدون تایید امام زمان (عج) هیچ گونه اعتباری ندارد...

.‌‌..ببخش آقــــــــا

این وبلاگ بدون تایید امام زمان (عج) هیچ گونه اعتباری ندارد...

آخرین مطالب

۴۶ مطلب با موضوع «دلتنگ نوشت» ثبت شده است

۲۴ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۳۵

گریه ام...

بـسـم ربـــــــــ الـنـقـــــــــعـلـیـهـ الـســــلام

 

چراغانی که میدیدم...گریه ام میگرفت...

شربت و شیرینی که میخوردم...گریه ام میگرفت...

صلوات که میفرستادم...گریه ام میگرفت...

از سر شادی که میخندیدم...گریه ام میگرفت...

مولودی که میشنیدم...گریه ام میگرفت...

میشنیدم "برای امام زمان..." گریه ام میگرفت...

اشکال از چشم های من بود...یا...

گرد و غبار نبودنتان به چشمم رفت...

..................................................

آقــــــــــای من...دلیل گریه های من...

 دریافت کلیپ زیبای مهدی میاد...

 

این جشنها

کوچکترین منتظر
۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۸:۱۹

عاقبت بخیری...

دلم جمکران میخواهد + دعای فرج...

دلم مشهد میخواهد   + دعای عهد...

دلم...

نجف...میخواهد... + ...

یک تعظیم...

همین...


 

دیشب...

حمید شیرانی بزرگوار را دیدم...

جوانی که تا چندی پیش وهابی  بوده...

و حالا غرق در عشق به اهل بیت علیهم السلام است...

یک جمله ای گفت که هنوز مبهوتم...

گفت...با لبخند...

هر جا برم...داد میزنم...آقام امیرالمومنینه...

جمله ای که مرا آب کرد از خجالت...

که او شیعه است و من هم...

عشق اهل بیت چنانش کرده بود که وقتی میگفت امام عصر روحی فداه...

یقین داشتم از ته دلش میگوید...

خوش به حالش...

خدا جانم...

از همان ابتدا غرق در اقیانوس بیکران عشق امیرالمومنین علیه السلام...

آفریدی...

گاهی راه را کج میروم...گاهی هایی که دیگر خیلی زیاد شده...آنقدر که خودم را دیگر نمیشناسم...

هدایتم کن...نورت را بتابان در این تاریک دلم...

عاقبتم...عاقبتم را قرین با ولایت...عشق...شهادت...بخیر کن...

اللهم اجعلنی...من المستشهدین بین یدیه...

کوچکترین منتظر
۱۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۵:۱۸

بی نور روی ماهت...

پیش از خواب...

وضو گرفتم...

به امید اینکه...

در خواب زیارتتان کنم آقا...


چه آلوده

کوچکترین منتظر
۱۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۲۷

بی اذن تو...

اذنِ نوشتن نمیدهی آقا ؟؟؟

نامه

بی اذن شما قلم نخواهد چرخید...

یک لحظه فقط اذن به آهَم بدهید...
کوچکترین منتظر
۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۵:۵۵

کاش که همسایه ی ما میشدی...

گلهای نرگس باغچه مان...

به یک سو...

رو کرده اند...

آقا...

نکند از کنار خانه مان رد شده ای؟؟؟


ترک های دلم

کوچکترین منتظر
۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۶:۵۵

خفقان...

چرا همه ساکتیم...

چرا صدایمان در نمی آید...

چرا...

توی این کوچه ها و پس کوچه ها...

خیابان ها...

مغازه ها...

اتوبوس ها و تاکسی ها...

رادیو وتلویزیون...

چرا هیچ کس صدایش در نمی آید...

چرا صدای خودم در نمی آید...

چرا نبودنش را به رخ همدیگر نمیکشیم...

چرا نبودنش را فریاد نمیزنیم...

چرا فراقش را ضجه نمیزنیم...

شهر ما چقدر رنگ و بوی "مهدی" دارد؟؟؟

هان؟؟؟

اسم خودمان را گذاشتیم شیعه...

اسمی که حرمت دارد...

حُبی که به یک دنیا می ارزد...

اما...

خودمان انصاف بدهیم...

چقدر در طول شبانه روز به یادش هستیم...

اصلا اگر آخر شب و موقع استراحتمان محاسبه کنیم و بفهمیم که نبودنش را اصلا حس نکرده ایم...

چقدر لب میگزیم و اشک میریزیم...

چقدر دلمان هوایش را میکند...

لابد فقط وقتهایی که کارمان گره خورده...

"دل" امام زمان از دست ما خون است...خون...

دوستمان دارد و بدیمان را نمیخواهد...

ما گناه میکنیم و او به درگاه خدا استغفار میکند برایمان...

که مبادا خدا بلاها را حواله کند سمتمان به خاطر شکستن دل "مهدی"...

مادر محجبه ای که دخترت حجاب ندارد...

نمیفهممت...

پدر محترمی که پسرت دنبال ناموس مردم است...

درکت نمیکنم...

زمانه بد...

قبول...

ولی "تربیت" پس کجا رفته؟؟؟

همه ی اینها را همه ی مان میدانیم...

و من روسیاه هم...

اما "عمل" کجاست؟

آنقدر غرق در اقتصاد و سیاست شدیم...

یادمان رفت که "صاحب" داریم...

که غریب است...

که دلش خون است...

از دست منی که اگر منکر دیدم "نهی" نمیکنم...

چون "میترسم"...

بعد سر نماز دعا میکنم...

خدایا مرا "یار " امام زمان عج قرار بده...

کدام یار؟؟؟

" اگر یک نفر را به او وصل کردی

برای سپاهش تو سردار یاری "

..............................................................

دلم از "صدا و سیما" هم خون است...

به خاطر همه ی بدیهایی که دارد...

به خاطر چیزهایی که "مُد" جامعه ی مان کرد...

همه ی کارهایی که "قُبح" ش ریخت...

...............................................................

شاید کسی بگوید...

سیاه نمایی کردی...

اما اگر این چنین نبود...

امام زمان عج تا به حال آمده بود...


حتما دانلود کنید و گوش بدید...



امام زمان در آیینه کلام امام رضا علیه السلام



کوچکترین منتظر
۲۶ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۵۳

قرار هفتگی...

هرجای دنیایی دلم اونجاست...
کوچکترین منتظر
۲۱ فروردين ۹۳ ، ۰۵:۳۵

ای اشک...

سوره ی ملک...

آیه ی 30...

خوب بخوان...

قُل اَرَءَیتُم اِن اِصبَحَ مائُکُمُ غَوراً فَمَن یَأتِیکُم بِماءٍ مَعِینٍ

اگر آب های شما در زمین فرو رود، چه کسی می تواند آب جاری و گوارا در دسترس شما قرار دهد

در تاویل این آیه...

از زبان امام موسی کاظم آمده:

منظور این است که اگر امام شما از دیدگانتان غایب گشت چه می کنید؟

.........................................................

حالا دوباره آیه را بخوان...

یک روضه ی مهدوی...

ای اشک بریز...

کوچکترین منتظر
۱۹ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۰۲

نامه...

نامه ی دلتنگی هایم را می اندازم به آب...

به جویبار اشکی که از چشمانم جاریست...

به امید آنکه برسد به دل دریاییتان آقا...


پوسترهای تولیدی کانون مهدویت

کوچکترین منتظر
۱۸ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۳۴

نیامدی...

نوروز بی تو آمد و نوروز بی تو رفت

من ماندم و خیال تو و آرزوی تو


از راه می رسی..

کوچکترین منتظر