.‌‌..ببخش آقــــــــا

این وبلاگ بدون تایید امام زمان (عج) هیچ گونه اعتباری ندارد...

.‌‌..ببخش آقــــــــا

این وبلاگ بدون تایید امام زمان (عج) هیچ گونه اعتباری ندارد...

آخرین مطالب

۵۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام زمان عج» ثبت شده است

۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۶:۵۵

خفقان...

چرا همه ساکتیم...

چرا صدایمان در نمی آید...

چرا...

توی این کوچه ها و پس کوچه ها...

خیابان ها...

مغازه ها...

اتوبوس ها و تاکسی ها...

رادیو وتلویزیون...

چرا هیچ کس صدایش در نمی آید...

چرا صدای خودم در نمی آید...

چرا نبودنش را به رخ همدیگر نمیکشیم...

چرا نبودنش را فریاد نمیزنیم...

چرا فراقش را ضجه نمیزنیم...

شهر ما چقدر رنگ و بوی "مهدی" دارد؟؟؟

هان؟؟؟

اسم خودمان را گذاشتیم شیعه...

اسمی که حرمت دارد...

حُبی که به یک دنیا می ارزد...

اما...

خودمان انصاف بدهیم...

چقدر در طول شبانه روز به یادش هستیم...

اصلا اگر آخر شب و موقع استراحتمان محاسبه کنیم و بفهمیم که نبودنش را اصلا حس نکرده ایم...

چقدر لب میگزیم و اشک میریزیم...

چقدر دلمان هوایش را میکند...

لابد فقط وقتهایی که کارمان گره خورده...

"دل" امام زمان از دست ما خون است...خون...

دوستمان دارد و بدیمان را نمیخواهد...

ما گناه میکنیم و او به درگاه خدا استغفار میکند برایمان...

که مبادا خدا بلاها را حواله کند سمتمان به خاطر شکستن دل "مهدی"...

مادر محجبه ای که دخترت حجاب ندارد...

نمیفهممت...

پدر محترمی که پسرت دنبال ناموس مردم است...

درکت نمیکنم...

زمانه بد...

قبول...

ولی "تربیت" پس کجا رفته؟؟؟

همه ی اینها را همه ی مان میدانیم...

و من روسیاه هم...

اما "عمل" کجاست؟

آنقدر غرق در اقتصاد و سیاست شدیم...

یادمان رفت که "صاحب" داریم...

که غریب است...

که دلش خون است...

از دست منی که اگر منکر دیدم "نهی" نمیکنم...

چون "میترسم"...

بعد سر نماز دعا میکنم...

خدایا مرا "یار " امام زمان عج قرار بده...

کدام یار؟؟؟

" اگر یک نفر را به او وصل کردی

برای سپاهش تو سردار یاری "

..............................................................

دلم از "صدا و سیما" هم خون است...

به خاطر همه ی بدیهایی که دارد...

به خاطر چیزهایی که "مُد" جامعه ی مان کرد...

همه ی کارهایی که "قُبح" ش ریخت...

...............................................................

شاید کسی بگوید...

سیاه نمایی کردی...

اما اگر این چنین نبود...

امام زمان عج تا به حال آمده بود...


حتما دانلود کنید و گوش بدید...



امام زمان در آیینه کلام امام رضا علیه السلام



کوچکترین منتظر
۰۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۰۵

هوایت...

دلم جز هوایت...

هوایی ندارد...


هوای تو - خانم سالاری

کوچکترین منتظر
۲۶ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۵۳

قرار هفتگی...

هرجای دنیایی دلم اونجاست...
کوچکترین منتظر
۲۴ فروردين ۹۳ ، ۰۶:۳۰

ادب...

وقتی بد میشود حالم...

و بعد...

یاد شما لحظه هایم را پر میکند...

حالم...

خجالت میکشد از بد بودن...

خوب میشود...

کاش...

نفسم...

همینقدر "ادب" داشت...

کوچکترین منتظر
۲۱ فروردين ۹۳ ، ۰۵:۳۵

ای اشک...

سوره ی ملک...

آیه ی 30...

خوب بخوان...

قُل اَرَءَیتُم اِن اِصبَحَ مائُکُمُ غَوراً فَمَن یَأتِیکُم بِماءٍ مَعِینٍ

اگر آب های شما در زمین فرو رود، چه کسی می تواند آب جاری و گوارا در دسترس شما قرار دهد

در تاویل این آیه...

از زبان امام موسی کاظم آمده:

منظور این است که اگر امام شما از دیدگانتان غایب گشت چه می کنید؟

.........................................................

حالا دوباره آیه را بخوان...

یک روضه ی مهدوی...

ای اشک بریز...

کوچکترین منتظر
۱۹ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۰۲

نامه...

نامه ی دلتنگی هایم را می اندازم به آب...

به جویبار اشکی که از چشمانم جاریست...

به امید آنکه برسد به دل دریاییتان آقا...


پوسترهای تولیدی کانون مهدویت

کوچکترین منتظر
۱۸ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۵۰

انتظار...

در این چندماهه ی وبلاگ نویسی...

خیلی از دوستان بودند که میخواستند بروند...

بروند و دیگر هم برنگردند...

حتی بعضیهایشان...به واقع رفتند...

عکس العمل همه هم لینکی های آن کوله بار بسته ها...از جمله منِ حقیر...

ناراحتی بود و دلتنگی...و کلی کامنت پر احساس...

که آخرش کار خودش را میکرد و دوستمان هنوز نرفته برمیگشت...

در این کمتر از یک ماه نبودنم...با اینکه اصلا نرفته بودم که بخواهم برگردم...و دلیل نبودنم چیزی جز سفر نبود...

وقتی با نظرات پرمهر دوستان مواجه شدم...یاد یک دلتنگی خیلی خیلی بزرگ افتادم...

دلتنگی آقایی که اگر به اندازه ی آب خوردنمان به یادش بودیم تا به حال آمده بود...

دلتنگی آقایی که نمیدانم داد دلتنگیش را کجا سر میدهد...

هرچند سکوت چندین و چندساله اش بهتر از هر فریادی...گوش عالمیان را پرکرده...

الهی دور دلتنگی ات بگردم...

ببخش آقا...

                              .........................................................................................

من به خیال خودم دارم انتظار میکشم...


پس زمینه ی طرح «قدمی برای ظهور» شماره 2

کوچکترین منتظر
۱۸ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۳۴

نیامدی...

نوروز بی تو آمد و نوروز بی تو رفت

من ماندم و خیال تو و آرزوی تو


از راه می رسی..

کوچکترین منتظر
۲۲ اسفند ۹۲ ، ۱۱:۰۸

دغدغه ی هرروزم...

دوشنبه ها...

پنجشنبه ها...

دلم شور دلتان را میزند...

وقتی جز سیاهی...هیچ چیز...

در کارنامه ام نیست...

 

زخمهای قلبت

 

کوچکترین منتظر
۲۲ اسفند ۹۲ ، ۱۱:۰۴

چشم به راه...

نیامدی که مبادا بمیرم از شادی؟؟؟

بیا که مرگ به از انتظار میباشد...

 

زیرتابوت

هنگام جان سپردن...

چشمم هنوز باز است...

شاید تو را ببینم...

بی آرزو بمیرم...

کوچکترین منتظر