.‌‌..ببخش آقــــــــا

این وبلاگ بدون تایید امام زمان (عج) هیچ گونه اعتباری ندارد...

.‌‌..ببخش آقــــــــا

این وبلاگ بدون تایید امام زمان (عج) هیچ گونه اعتباری ندارد...

آخرین مطالب

۵۷ مطلب با موضوع «انتظار نوشت» ثبت شده است

هوا که سرد میشود

عطر گل نرگس همه جا را پر میکند...

اینجا... هوا بس ناجوانمردانه سرد است...

آقاجان...

پس کی می آیید؟

 

 

 

کوچکترین منتظر
۲۵ آذر ۹۲ ، ۱۳:۱۸

خوشا...

خوشا در خون خود غلتیدن من...

به پیش چشم تو ای مه جبینم...

کوچکترین منتظر

 

 

کوچکترین منتظر
۲۱ آذر ۹۲ ، ۰۹:۲۴

فَقَد طالَ الصَّدی....

مهدی جانم...

به گمانم هرجمعه که میگذرد و شما نمی آیید

دشمنانتان نفسی از سر راحت میکشند....

همانهایی که حرم عمه ی سادات را تهدید میکنند

همانهایی که شیعه میکشند....

همانها که حصاری دور بقیع عزیز کشیده اند....

همانها که شیعه را تحریم میکنند...

آقاجانم بیا و خواب راحتشان را کابوس کن...

بیا و رویای شیرین ظهورت را ، به کام عطشان شیعه تعبیر کن...

فَقَد طالَ الصَّدی{۱}...تشنگیمان طولانی شده...

-۱{فرازی ازدعای ندبه}

 

کوچکترین منتظر
۱۸ آذر ۹۲ ، ۱۴:۴۳

گرفتار...

سلام آقای من...

میگویند به داد گرفتارها میرسید...

دارم دعا میکنم،گرفتار شوم...

 

پی نوشت:این المضطرالذی یجاب اذا دعی؟

کوچکترین منتظر
۰۴ آذر ۹۲ ، ۱۴:۳۵

منتظر...

مثل کفشدار حرم غریب الغربا (ع) ...

که چشمانش مشتاق و دستانش منتظر گرفتن کفشهای شما بود....

دلم میخواهد منتظر بمانم...

منتظر روزی که یک نظر از سمت شما را تایید کنم...

من؟؟؟؟؟؟؟؟؟

من که باشم که نظر شما را تایید کنم...

اگر این را میگویم ،یک جورهایی خودم را کفشدارتان میدانم

"ببخش آقا" مال شماست...

آقاجان این دنیای واقعیمان که رنگی از شما ندارد...

لا اقل به دنیای مجازیمان قدم رنجه فرما...

 

+یه جمله ای که تو بعضی وبلاگا خوندم و خیلی دوسش دارم اینه:

"این وبلاگ بدون تایید امام زمان (عج) هیچ اعتباری ندارد..."

کوچکترین منتظر
۲۹ آبان ۹۲ ، ۱۳:۳۹

کودکی ها...

دلم میخواهد،کودکی شوم

نامتان را با یک گچ سفید روی تخته سیاه بنویسم

بنشینم روبرویش و یک دل سیر گریه کنم

آقاجان کجایی؟؟؟

کوچکترین منتظر
۲۶ آبان ۹۲ ، ۱۸:۱۲

یه جفت کفش...

یه خیابون خلوت رو فرض کنید...

که یه حسینیه توشه...

شبه ولی همه جا با نور سبز روشنه...

ناخودآگاه کشیده میشی طرف حسینیه...

میخوای بری عزاداری آقا امام حسین...

 وقتی جلوی در هیئت میرسی...متوجه میشی که هیچکس داخل نیست

ولی خوب که نگاه میکنی...یه جفت کفش جلوی در هیئت میبینی

اگه بدونی اون کفشا متعلق به امام زمانه چیکار میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

کوچکترین منتظر
۱۴ آبان ۹۲ ، ۱۶:۳۸

روضه ی علمدار...

کوچه ها سیاه پوش ....

چشمها گریان...

و دلها خون....

و من...

در میان این کربلا...

به دنبال شما میگردم...

دارند روضه ی عباس(ع) میخوانند...

یقین دارم که هستید و حضور دارید

..............

+دلگرم نوشت: هرسال موقع مراسم حج واجب و روز عرفه خیلی به حال کسایی که تو  مکه و صحرای عرفات هستن،غبطه میخورم

خواستم یه دلگرمی به خودم و شما بدم

آقامون تو مجالس عزاداری حضور دارن

حواسمونو جمع کنیم

مبادا غافل باشیم...

کوچکترین منتظر
۳۰ مهر ۹۲ ، ۱۶:۳۷

قربت...

نمی دانم چرا

هروقت نام "مهدی" را میشنوم

یا به زبان می آورم

دلم آتش میگیرد

بغضی ته گلویم جا خوش میکند

و اشک....

خوب میفهمم هرگاه نزدیکترم

اشک و آهم بیشتر است

امان از روزهای دوری...

خدایا "قربت "را نصیبمان کن...

به حق خودش...

آمین...

کوچکترین منتظر
۲۶ مهر ۹۲ ، ۰۷:۱۷

اللهم عجل لولیک الفرج...

جایی نوشتم:

آرزوهایتان را بنویسید...

هیچ کس ،هیچ چیز ننوشت...

یک نفر اما،همه چیز را نوشت:

"خدایا،آقایم را برسان"

کوچکترین منتظر